پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۵۴۰/ رجبعلی خسروآبادی*

مطالعه زیربنای فرهنگ عمومی یک کشور است

 تمدن سازی با شکل گیری مکتوبات شکل گرفت و قبل از آن، انسان‌ها با اینکه وجود و حضور داشتند اما نمی‌توانستند تمدن ساز شوند و ما هم به عنوان مسلمان وقتی که خداوند می فرمایید نون و القلم و ما یسطرون به عظمت کاری که کار قلم می‌کند، پی می بریم. از این منظر فکر می‌کنم که مکتوبات به صورت عام آن، خشت‌ ها و سنگ نوشته‌های قدیمی و کتب به عنوان مکتوبات امروزی، همه‌ی این‌ها توانایی انتقال پیام را دارند و غیر از داستان سینه به سینه که مردم قدیم معمولا می گفتند، کتاب به عنوان یک مأمن و یک عنصر مستند که می‌تواند انتقال پیام‌ها را انجام بدهد،  همیشه بوده و طبیعتا این گونه نگاه کردن به این عنوان که اگر شما چیزی را می‌خواهید از گذشته تان بدانید باید به کتاب مراجعه کنید واقعا حرف درستی است و هرچه که شما می خواهید باقی بگذارید باید از طریق کتاب استفاده کنید که برای دیگران قابل استفاده باشد. به نظرم کتاب به عنوان یک مورد اصلی در رسانه مطرح است وگرنه سایر رسانه‌ها این آگاهی بخشی و اطلاع‌رسانی را دارند ولی کتاب هم قدمتش بیشتر است و هم جزو مراجع رسانه‌ای در دنیاست.

نقش کتاب در فرهنگ عمومی 

 اصلی‌ترین عنصری که مردم در رسانه با آن مانوس هستند،‌ کتاب است؛ البته درست است که ما شاید بعضی مواقع فرهنگ کتابخوانی را به میزان انتشار عناوین کتاب نتوانستیم شکل بدهیم ولی لزوما این نیست که بگوییم که انتشار کتاب کم شده است. یک بخش از مخاطبین کتاب جذب رسانه‌های جدید مثل فضای مجازی شده اند ولی در اصل می شود گفت که شکل رسانه عوض شده است و هنوز هم متقن ترین مرجع کتاب است. درست است که کتاب می تواند بعد به یکی از محورهای دیگر رسانه‌ای به  صورت مجازی تبدیل شود ولی به نظر ماندگارترین نوع رسانه باز هم کتاب است.

موضوع کتاب و نگاهی به آثار امام خمینی(س)

با توجه به اینکه آثار حضرت امام به فضای مطالعه در حوزه دینی و اخلاقی کمک شایانی کرده است؛  ولی این را باید درنظر بگیریم که نسبت تقاضایی که داریم به نسبت عرضه کم است؛ شاید کارهایی که انجام شده شرط لازم بوده ولی شرط کافی برقرار نشده است. به همین دلیل تکلیف موسسه در این زمان بیشتر از گذشته است؛ برعکس این که شاید بعضی از شنیده ها حاکی از این باشد که اگر  انتشار و تنظیمی هم بوده تا الان انجام شده پس چرا هنوز هست!

به نظرم اتفاقا آنچه که مردم از آثار امام طلب دارند و نحوه‌ای که می‌خواهند ارائه شود، صرفا کتاب نیست که ما این را ضعف کتاب بدانیم. ما به آثار امام به عنوان یک کلیدواژه، به عنوان عناصری که در زندگی مردم به آن نیازمندند، یعنی جمله‌ ای که به آنها کمک می‌کند زندگی بهتری داشته باشند، کمتر توجه کردیم؛ محورهایی مثل بحث عدالت و ساده زیستی در نگاه حضرت امام، رفتار و سلوک ایشان، دوری از دنیا نمونه بارزش همین جماران که سادگیش هر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد، ما نتوانستیم این را بخوبی تبیین کنیم. مثلا چند درصد از نوجوانان ما توانستند سادگی جماران را ببینند. این به عنوان فرهنگ عمومی یک ضرورت است.  من فرهنگ عمومی را راه رفته جامعه می دانم یعنی اگه راه رفته جامعه با راهی که من برای جامعه ترسیم کردم تفاوت داشته باشد، فرهنگ راهیست که مردم رفته اند. راهی که مردم می روند مهم است نه خطی که ما می‌کشم تا مردم بروند. اتفاقا امام در یک سخنرانی در این زمینه می فرمایند اصل فرهنگ چیزی است که مردم می خواهند نه آن چیزی که من به شکل قیم مابانه به عنوان فرهنگ به مردم تحمیل کنم.

  من به عنوان یک دهه‌ی چهلی امام را در حاکمیت ندیدم، من امام را در عرفان و اخلاق و یک قسمت روحانیت بزرگ دیدم، بعد ایشان آمده و انقلاب اسلامی را رقم زد؛ زمانی نسل ما به سمت امام رفتند که امام حاکم نبود، امام در آن زمان تبعید بوده یعنی اصلا دور بوده برای همین است که یک نوشته‌ امام یا نوار کاست امام اینقدر ارزش داشت. به قطعیت می گویم که نوجوانان ما با این شروط حضرت امام آشنایی ندارند و این وظیفه‌ی موسسه را بسیار در این دوره تشدید می کند.

 اندیشه های امام راحل باید به نشانه‌های رفتاری تبدیل شوند

 باید در نظر بگیریم که اکنون شرایط مختلفی داریم؛ چون که با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد. به کودک نمی شود درباره فلسفه گفت ولی شما فلسفه را به چه منظور می گویید؟ برای درست فهمیدن، درست زندگی کردن؛ درست زندگی کردن بچگانه راه امام مثلا در حوزه‌ی کودک است. نوجوان امروز خیلی چیزها را متوجه نمی شود، مثلا نظام برده‌داری دویست سال قبل دنیا را نمی تواند ذهنش تداعی کند؛ هرچه هم احکام درست درخصوص آن موضوع ارائه کنید بی فایده است. مثلا اگر حدیثی در این باره نقل کنیم که مثلا حضرت امام صادق برده ای را آزاد کرده اصلا او نمی تواند بفهمد که اصلا برده‌داری یعنی چی که حالا امام صادق آزاد کرده است. 

فقه، فلسفه و کلام برای مردم عامی باید تبدیل به نشانه‌های رفتاری شود. با اشاره به نشانه‌ی رفتاری خودبه‌خود معلوم می شود که حضرت امام براساس یک فلسفه این رفتار را انجام داده است؛ اگر ساده زیستی کرده به یک فلسفه‌ یا حکمت یا عقلی بوده است. اعتقاد داشتند که با ساده زیستی اثرگذارتر حرف خواهند زد. نوجوانی که حسینه جماران را ببیند تحت تاثیر این ساده زیستی قرار می گیرد. خیلی مهم است که رفتار و سلوک امام در نسبت با جامعه را به خود جامعه از طرق مختلفی که الان بچه‌ها به آن دسترسی دارند و صرفا کتاب هم نیست، برسانیم.

 * مدیرکل اسبق میراث‌فرهنگی استان تهران

 

 

. انتهای پیام /*